عاشقانه های من

ساخت وبلاگ
دلم برای میم میم تنگ شده.خیلی وقته ازش خبری نداریم و نمی تونیم بنا به دلایلی ازش سراغی بگیریم.

کجاست یعنی؟چه می کنه!؟

لطفا اگه اینجا رو می خونه بیاد بگه!

عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : میم, نویسنده : bhana65d بازدید : 170 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:54

شوشو کلی خرید کرده واسم و تقریبا همه خریدای عید رو دوبل انجام دادیم.بابای نی نی هم کلی خوشتیپه امسال... دم خدا هم گرم .حسابی هوامونو داشته تو این مدت.میگن دختر که بیاد با خودش کلی برکت میاره.من با چشمای خودم از اول بارداریم تا الان اینو به وضوح دیدم.راستی اینم بگم دخمر برکت هستا ولی بارداری و جنین دختر حسابی رس مادر رو هم می کشه.ینی الان همه استخونای بدنم تق تق صدا میده.از قدیم گفته بودن اینا رو و من باور نمی کردم.الان مامان خودمو  با این همه استخون درد و زانو درد مقایسه می کنم با مادرشوهرم که پیاده میره کربلا و برمیگرده ماشالا.الهی تن همه مادر پدرا سلامت باشه عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : برکت, نویسنده : bhana65d بازدید : 153 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:54

یادم رفته بود بنویسم توی ده روز گذشته  اسمم رد شده بود برای آزمون تئوری فنی و حرفه ای دوبله.با اون شکم گنده توی آزمون خیلی تابلو بودم و همه یجور خاصی نگام می کردن که انگار قراره وسط آزمون بزام.خخخخ آزمون عملیش هم قراره همین وره سال انجام بشه که البته تا الان هیچ اطلاعی ندادن.آزمون عملی دوبله توسط استاد جان جانان خودمون گرفته میشه البته جلوی بازرسین ولی کلا مفتخریم به اینکه پروپوزال دوبله در کشور هم توسط استاد جان جانانم طراحی شده کلا. +توی روز آزمون دوست مجازیم لطیفه جونو دیدم که به پیشنهاد من راهی کلاسای دوبله استاد جان جانان شده بود و همیشه بابت این اتفاق ممنون دار منه و کلی دعام می کنه.... عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : استاد,جان,جانان, نویسنده : bhana65d بازدید : 172 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:54

رفتم معاینه .یعنی مردم و زنده شدم.خیلیییییییییییییییییییی بد بود خیلییییییییییی.حیف که نمیشه اینجا خیلی چیزا رو نوشت.ولی خوبیش این بود که دکتر امیدوارم کرد به زایمان طبیعی.مشکلی هم نبود اصلا. همه شاکی ان از دستم و میگن چرا نمیزایی.خخخخخهمه منتظر!دیگه بابا هم صداش دراومده.همه یجور بهم نگا می کنن که ای بابا بقول آجی فاطمه مگه فیلی که انقدر طولانی شده بارداریت.ههههههههه همه اینا بخاطر اینه که از 7 ماهگی بهم گفته بودن ممکنه زایمان زودرس داشته باشی و همه به هول و ولا افتاده بودن.حالا دو سه روز دیگه 40 هفته هم تموم میشه و تارا خانوم انگار خیلی جاش اون داخل خوبه. هر چند وقت یبار یه سری دردها و انقباض عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : چشم,انتظارها, نویسنده : bhana65d بازدید : 183 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:54

پنج شنبه

جمعه

و

شنبه ای

رو پشت سر گذاشتیم که شوشو همش کنارم بود.

کلی عشقولانه و حرف...

کلی ددر و دودر!

یه شام عالی و آش رشته خوشمزه دستپخت شوشوجون و دورهمی خونه مامان اینا...

امشبم هایپراستار.خخ

عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bhana65d بازدید : 184 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:54

چهارشنبه شب بود.جاری بزرگه باید ازمایش بارداری میداد و ما همه دست به دعا.گفتم یا فاطمه زهرا به حق همین شب شهادتت ،فاطمه ما رو هم ناامید نکن.جواب اومد و هنوز اطمینانی نبود به بارداری.بتای خونش بالا رفته بود ولی باید امروز شنبه هم ازمایش میداد تا مطمئن بشه صد در صد که بارداری اتفاق افتاده.پنج شنبه شب که من و شوشو باهمدیگه به اتفاق سوسو رفتیم امامزاده صالح اونجا هم کلی دعا کردیم... الان همه چشم انتظاریم که فاطمه زنگ بزنه و خبر خوب بده ان شاالله. عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : خبر, نویسنده : bhana65d بازدید : 173 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:54

سمان منفی شد!

+حرفاش،نگاهاش،دردودلاش،چشماش...

مث یه فیلم سینمایی شب تا صبح توی ذهنم تکرار میشد...

+ یکشنبه پانزدهم اسفند ۱۳۹۵ ساعت 15:15 توسط جوجو

عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : ناامیدانه, نویسنده : bhana65d بازدید : 167 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:54

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : خدا, نویسنده : bhana65d بازدید : 153 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:54

شاید زود قضاوت کردم.منطور دکترم بیمارستان عرفان معروف در سعادت اباد نبود.از قصا یه بیمارستانی در حد هتل المپیک در همین چندماهه تو محل خودمون افتتاح شده به همین نام.بابا و مامان امشب اومدن دنبال من و شوشو و رفتیم بازدیدی از بیمارستان و بلوک زایمان و اینا داشتیم.معرکه بود.فردا صبح شوشو میره اداره شون که نامه بیمه رو برااین بیمارستان بگیره.بعدازظهرهم تارا کوچولو با سزارین تو این بیمارستان بدنیا میاد.تاریخ تولدشم میشه عدد برعکس ماه تولدش! امروز از صبح تا غروب من و شوشو تو جمعه بازار تهران قدم زدیم و کلی پیاده روی کردیم اماخبری از درد زایمان نشد و هیچکدوم از علائم زایمان طبیعی رو هم ندارم.دیگه۴۱هفت عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : فردا, نویسنده : bhana65d بازدید : 158 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:54